هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد عشق نافرجام و رنجهای عاطفی سخن میگوید. شاعر از بیوفایی معشوق و آتش عشق خود که با اشک و آب نمادین شده، گلایه میکند. او از سرگشتگی، دوری از وطن، و تلخیهای زندگی مینالد و در نهایت به تسلیم در عشق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاطفی عمیق، درد عشق و مفاهیم نمادین است که درک آن برای نوجوانان کمسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۸۳
در دیده ندارم دگر ای عهدشکن آب
تا چند به عالم تو زنی آتش و من آب
تا کی به تمنای گل روی تو باشم
سرگشته ی عالم چو بر اطراف چمن آب
هرگاه گذشتی به دل، از اشک سبک خیز
یک نیزه چو فواره گذشت از سر من آب
سرچشمه ی حیوان به سکندر بگذارد
یک بار خورد خضر گر از چاه ذقن آب
در خاک غریبی جگرم تشنه لبی سوخت
چون ابر عبث برنگرفتم ز وطن آب
دریابد اگر چاشنی تلخی عمرم
از آب بقا خضر کشد دست و دهن آب
همچشم حبابم که اگر چاک نباشد
پیراهن من می شود از شرم به تن آب
از عیب کسی هر که به رویش سخنی گفت
از خجلت آن می شود آیینه ی من آب
سوی چمن عشق، سلیم از پی تسلیم
از موج و حباب آمده با تیغ و کفن آب
تا چند به عالم تو زنی آتش و من آب
تا کی به تمنای گل روی تو باشم
سرگشته ی عالم چو بر اطراف چمن آب
هرگاه گذشتی به دل، از اشک سبک خیز
یک نیزه چو فواره گذشت از سر من آب
سرچشمه ی حیوان به سکندر بگذارد
یک بار خورد خضر گر از چاه ذقن آب
در خاک غریبی جگرم تشنه لبی سوخت
چون ابر عبث برنگرفتم ز وطن آب
دریابد اگر چاشنی تلخی عمرم
از آب بقا خضر کشد دست و دهن آب
همچشم حبابم که اگر چاک نباشد
پیراهن من می شود از شرم به تن آب
از عیب کسی هر که به رویش سخنی گفت
از خجلت آن می شود آیینه ی من آب
سوی چمن عشق، سلیم از پی تسلیم
از موج و حباب آمده با تیغ و کفن آب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.