هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساس تنگنا و محدودیت در جهان و زندگی خود سخن میگوید. او با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند غنچه در گلستان تنگ، مرغ در قفس، و ماهتاب در پیراهن تنگ، احساس ناتوانی و اندوه خود را بیان میکند. همچنین، او از عشق و زیبایی محبوبش میگوید که در دلش نمیگنجد و از تیرهای عشق او رنج میبرد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تصاویر شاعرانه پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۰۵
دلم شکفته نگردد ز بس جهان تنگ است
چگونه گل نشود غنچه، گلستان تنگ است
به کام خود پر و بالی نمی توانم زد
چو مرغ بیضه به من زیر آسمان تنگ است
به غیر این که دوم در پی هما چه کنم
ز تیر او به تنم جای استخوان تنگ است
شکوه حسن تو در دل مرا نمی گنجد
به ماهتاب تو پیراهن کتان تنگ است
جرس ز یوسف ما می کند مگر سخنی؟
که جای شکر مصری به کاروان تنگ است
سلیم، وسعت صحن چمن چه سود دهد
مرا که همچو دل غنچه آشیان تنگ است
چگونه گل نشود غنچه، گلستان تنگ است
به کام خود پر و بالی نمی توانم زد
چو مرغ بیضه به من زیر آسمان تنگ است
به غیر این که دوم در پی هما چه کنم
ز تیر او به تنم جای استخوان تنگ است
شکوه حسن تو در دل مرا نمی گنجد
به ماهتاب تو پیراهن کتان تنگ است
جرس ز یوسف ما می کند مگر سخنی؟
که جای شکر مصری به کاروان تنگ است
سلیم، وسعت صحن چمن چه سود دهد
مرا که همچو دل غنچه آشیان تنگ است
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.