هوش مصنوعی: این شعر از تغییر فصل و از دست رفتن زیبایی‌های طبیعت سخن می‌گوید و از احساس غم و اندوه شاعر در مواجهه با این تغییرات حکایت دارد. شاعر با استفاده از تصاویر طبیعی مانند برگ‌های ریخته شده، گل‌های پژمرده و بوی نسیم، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. او از داغ‌های دل و آشفتگی روحی خود می‌گوید و این که چگونه این ناملایمات بر زندگی او تأثیر گذاشته‌اند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتواند به درستی درک شود.

شمارهٔ ۱۰۸

شد خزان و در چمن رنگ دگر افلاک ریخت
برگ جمعیت فراهم کن که برگ تاک ریخت

بر مشامم بوی او هرگاه آمد از نسیم
همچو غنچه از گریبانم به دامن چاک ریخت

بر بساط این چمن تا همتم دامن فشاند
هر گلی کز خون به دامن داشتم هم پاک ریخت

رشته همچون موج لرزد بر سر آب گهر
بس که آب روی پاکان را جهان بر خاک ریخت

کیسه ی صد پاره ی گل، زر نمی دارد نگاه
هر کجا داغی نهادم، بر دل صد چاک ریخت

مانده از آشفتگی دستم ز هر کاری سلیم
خاک بر فرقم غبار این دل غمناک ریخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.