۱۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۹

آمد بهار و ابر هوادار ما شده ست
تا رفته می ز شیشه به ساغر، هوا شده ست

بلبل سواد خوان گلستان شد و هنوز
قمری همین به حرف الف آشنا شده ست

دشوار بود عزم فلک پیش ازین، ولی
آسان به دور ما چو ره آسیا شده ست

خون می چکد ز ناله ی بی اختیار او
مرغ چمن ز دامگه آیا رها شده ست؟

عشقم سلیم می برد از ورطه برکنار
طوفان درین محیط، مرا ناخدا شده ست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.