هوش مصنوعی: این متن شعری است که از فتنه‌های جهان و آلودگی‌های دل سخن می‌گوید. شاعر از شراب کهنه به عنوان نمادی از جهان پیر و جاهل یاد می‌کند و بیان می‌کند که همه چیز به حجابی برای دیدن حقیقت تبدیل شده است. او از آتش زدن به این پرده‌ها سخن می‌گوید و از غبار آلودگی دل و راه پرگل زندگی می‌نالد. در نهایت، شاعر به سختی‌های مسیر زندگی و نقش شراب در صیقل دادن دل اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌هایی مانند شراب و مفاهیم انتزاعی نیاز به درک بالاتری دارد.

شمارهٔ ۱۱۸

دارد حذر ز فتنه ی او هر که عاقل است
همچون شراب کهنه، جهان پیر جاهل است

هر چیز شد حجاب تماشای او مرا
آتش زنم بر آن، همه گر پرده ی دل است

از بس که با غبار دل آلوده می رود
دایم ز آب دیده ی خود راه من گل است

در ورطه ای که قسمتم افکنده، موج را
بر سر سفینه نیست، که تابوت ساحل است

در سنگلاخ کام و هوس تاختن دلیر
بر توسن برهنه ی تجرید مشکل است

از خاطرم سلیم برد باده زنگ غم
موج شراب، صیقل آیینه ی دل است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.