۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۱

صد نشان خاک مرا از اثر عصیان است
یکی از جمله ی آنها گل نافرمان است

زان درین بحر خموشند حقایق دانان
که حبابی چو برآورد نفس، طوفان است

ذوقی از دیدن معشوق به دلگیری نیست
غنچه در چاک قفس، قفل در زندان است

باخبر باش فریبت ندهد ای زاهد
می دود در رگ و پی، دختر رز شیطان است!

کام دل جلوه گر و دست تصرف کوتاه
نفس ما همچو سگ خانه ی آهوبان است

چهره گلگون نکند جز می انگور، سلیم
رگ تاک است که در هند خطابش پان است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.