هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و شوق خود سخن می‌گوید، اما از شرم زبانش بسته است. او از دردها و رنج‌های عشق شکایت دارد و اشاره می‌کند که دور سرش از جلوه معشوق پر است. همچنین، او به دیوانگی و فال بد مردم اشاره کرده و از گریه‌هایش می‌گوید. در پایان، به گل توفیق و صبح امید اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی نیاز به درک بالاتری دارد.

شمارهٔ ۱۳۸

شعله ی شوقم و از شرم زبانم لال است
صد شکایت به لبم از گره تبخال است

نشود دور سرم از قدم جلوه ی او
حلقه ی گوش من از سلسله ی خلخال است

بهر هر کار به ما مشورتی می باید
سخن مردم دیوانه سراسر فال است

از پی هر نگهم اشک روان می آید
گرد این بادیه را قافله در دنبال است

گل توفیق به گلزار صبوحی ست سلیم
صبح پیمانه به کف داشتن از اقبال است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.