۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۵

دلم همیشه ز آشوب عشق بی تاب است
درین محیط، گهر مضطرب چو سیماب است

چو می به پیش نهم، قسمتم ز غیب رسد
کلید روزی من موج باده ی ناب است

چه سود کوشش غافل، که در طریق طلب
رود به راه چو آب روان و در خواب است

ز برشکال دگر ملک هند خرم شد
ز فیض ابر جهان خوش چو عالم آب است

درین هوا بشنو از من و نگاه مدار
به خانه کاغذ ابری، که بیم سیلاب است

ز جوش شوق که پروای نیک و بد دارد؟
برای مستی پروانه، شعله مهتاب است

به توبه از می احباب آفتی نرسد
که چون شراب گل و لاله سربسر آب است

میانه ی من و او همچنین نخواهد ماند
سلیم، بخت من آخر نمرده، در خواب است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.