هوش مصنوعی: این شعر از سلیم، شاعر فارسی، به زیبایی از عشق، موسیقی و رازهای زندگی سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند آینه، شمع و نغمه، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. او از ناشناخته ماندن هنر نزد برخی و رازآلودگی زیبایی می‌گوید. همچنین، به شهرت و عیب‌جویی دیگران اشاره می‌کند و در نهایت، از رهایی از قید و بند سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و کنایه‌ها نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک دارند.

شمارهٔ ۱۵۳

دل به یک زمزمه، چون آینه، پرداز گرفت
شمع ما روشنی از شعله ی آواز گرفت

چه عجب گر نشناسند حریفان آهنگ
نغمه بر چهره ی خود پرده ی اعجاز گرفت

می کند همچو حنا گل به کف دست خزان
هر کجا شاهد ما پرده ز رخ باز گرفت

نیک و بد هر چه بود، شهرت خود می خواهد
عیب ما دست زد و دامن غماز گرفت

مکش آزار که از قید تو ای شوخ، سلیم
نه چنان جسته که او را بتوان باز گرفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.