هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از تضادها و تنشهای زندگی سخن میگوید. شاعر از ناپایداری روزگار، رازداری، عافیتطلبی، و عشق با زبانی نمادین و پر از تصاویر شاعرانه مانند شیشه، سنگ، خنجر، و گلها یاد میکند. همچنین، به رابطهی پیچیدهی بین عشق و رنج اشاره دارد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از نمادها و استعارههای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۵۲
میان عافیت و روزگار ما جنگ است
مدار شیشه ی ما همچو آب بر سنگ است
ز رازداری ما جمع دار خاطر را
ز گوش تا به لب ما هزار فرسنگ است
غبار، آینه ام را حصار عافیت است
غلاف خنجر ما همچو سوسن از زنگ است
به غمزه کرده چنین جای در دلم، چه عجب
اگر چو تیغ، صلاحش همیشه در جنگ است
به بوستان محبت سلیم مرغ دلم
ز شوق طره ی او طایر شباهنگ است
مدار شیشه ی ما همچو آب بر سنگ است
ز رازداری ما جمع دار خاطر را
ز گوش تا به لب ما هزار فرسنگ است
غبار، آینه ام را حصار عافیت است
غلاف خنجر ما همچو سوسن از زنگ است
به غمزه کرده چنین جای در دلم، چه عجب
اگر چو تیغ، صلاحش همیشه در جنگ است
به بوستان محبت سلیم مرغ دلم
ز شوق طره ی او طایر شباهنگ است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.