۱۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۵

جهان ز بی خبران چون مکان گله شده ست
غنیمت است که غم پاسبان گله شده ست

فغان ز پرورش آسمان که این قصاب
برای مصلحتی مهربان گله شده ست

فغان من ز رکاب هلال پای کشید
که از ستاره رهش در میان گله شده ست

بتان فتاده همه مست و پاسبان ساقی ست
کجاست گرگ، که یوسف شبان گله شده ست

سلیم این قدر از گرگ غم خبر دارم
که روی دشت پر از استخوان گله شده ست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.