هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و شوق بی‌حد خود سخن می‌گوید و از درد و رنجی که این عشق به همراه دارد. او از نزدیکی دل به معشوق و دوری ظاهری می‌گوید و از آتش درونی خود که در دلش شعله‌ور است. همچنین، اشاره‌ای به بتخانه و کعبه دارد که نشان‌دهنده‌ی تضاد بین عشق زمینی و معنوی است. در پایان، شاعر از غم روزگار و نزدیکی به پایان راه سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند درد عشق و رنج‌های روحی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۹۶

شوق بی حد شد و رسوایی دل نزدیک است
جامه ام بس که دراز است، به گل نزدیک است

داغ من هر که ببیند، جگرش می سوزد
آتش وادی من دور [و] به دل نزدیک است

دیده و دل همه پر نقش رخ اوست مرا
راه بتخانه ی کشمیر و چگل نزدیک است

دارد از جنبش مژگان سیاه تو خبر
دلم از بس به تو ای عهدگسل نزدیک است

ترسم از بی خبری قتل مرا فاش کنی
دامنت سخت به این خون بحل نزدیک است

صدق در طوف چو باشد، حرم و دیر یکی ست
کعبه دور است [و] خرابات به دل نزدیک است

در محیط غم ایام شدی پیر سلیم
واقف از کشتی خود باش که گل نزدیک است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.