هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق، حیرانی و بی‌سامانی در عشق، و رهایی از قید و بندهای دنیوی می‌پردازد. شاعر از بی‌قراری عاشق، ناپایداری دنیا، و رهایی روح از محدودیت‌ها سخن می‌گوید. همچنین، اشاراتی به طبیعت، مرغان، و نمادهایی مانند سرو و گل دارد که نشان‌دهنده زیبایی و گذرایی زندگی است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از ابیات نیاز به تفسیر دارند و ممکن است برای مخاطبان جوان نامفهوم باشند.

شمارهٔ ۲۵۵

کی توان در عشق، بی سامان حیرانی نشست؟
آنچنان در گوشه ای بنشین که بتوانی نشست

خاک خلعت خانه ی عالم اگر بر باد رفت
گرد کی بر گوشه ی دامان عریانی نشست؟

کاروان عیش را زین خاکدان ره بسته شد
چند همچون رهزنان بتوان به ویرانی نشست؟

از قفس پهلو تهی گر می کند دل، دور نیست
چند روزی همره مرغان بستانی نشست

بلبلی چون من برون آمد ز گلزار عراق
شور و غوغای حریفان خراسانی نشست

از تماشای رخش شد دیده را حاجت روا
در سجود آستانش نقش پیشانی نشست

گاه سرو و گل ترا گوید، گهی خورشید و ماه
عقل چون دفتر گشود و در غلط خوانی نشست

عشق چند اوقات صرف صحبت عاشق کند؟
پاسبان دلگیر شد از بس به زندانی نشست

از هجوم مرغ دل ها نیست ره در کوی عشق
آخر این صیاد بر تخت سلیمانی نشست

از گلستان بس که بلبل داشت بر خاطر غبار
در قفس بر خاک از بال و پر افشانی نشست

شد بهار و رفت هرکس بر سر کاری سلیم
محتسب هم در پی کاری که می دانی نشست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.