هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از غم و اندوه عمیق خود سخن میگوید، به طوری که گریههایش باعث شرمندگی شده و اشکهایش مانند عرق از پیشانیاش جاری میشود. او از تلخی زندگی به دلیل عشق و ناملایمات روزگار شکایت دارد و احساس میکند که نامش آلوده شده است. این شعر پر از تصاویر غمگین و استعارههای عمیق است.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مضامین عمیق عاطفی و غمانگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و احساسات سنگین، آن را برای سنین بالاتر مناسبتر میکند.
شمارهٔ ۲۵۷
چنان ز گریه ی من اشک همنشینم ریخت
که گریه شد عرق شرم و از جبینم ریخت
فلک موافق هر طبع دید صاف مرا
ازان چو ساغر خورشید بر زمینم ریخت
به من ز عشق تو گردید زندگانی تلخ
چه زهر بود که دوران در انگبینم ریخت
گذشتم از تو چنان آستین فشان آخر
که داغ عشق تو چون گل ز آستینم ریخت
چنان سلیم به ننگ است نامم آلوده
که همچو قطره ی خون، آب از نگینم ریخت
که گریه شد عرق شرم و از جبینم ریخت
فلک موافق هر طبع دید صاف مرا
ازان چو ساغر خورشید بر زمینم ریخت
به من ز عشق تو گردید زندگانی تلخ
چه زهر بود که دوران در انگبینم ریخت
گذشتم از تو چنان آستین فشان آخر
که داغ عشق تو چون گل ز آستینم ریخت
چنان سلیم به ننگ است نامم آلوده
که همچو قطره ی خون، آب از نگینم ریخت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.