۱۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۴

ایام بهار است و گلی در چمنم نیست
عشرت همه جا هست، در آنجا که منم نیست

آتش به بساط افکندم گرمی آهی
غیر از پر پروانه گل انجمنم نیست

در کشور ما حادثه را دست دراز است
شادم که به غربت خبری از وطنم نیست

بر روی کسی در مگشا خانه ی خود را
صدبار اگر دوست بگوید که منم، نیست!

اعضای من از داغ تو با مهر و نشان است
هر عضو که بی داغ تو باشد ز تنم نیست

آشفته بیان همچو سلیمم، اگر احباب
دارند سخن بر سخن من، سخنم نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.