هوش مصنوعی: این شعر از عشق، آزادی، تنهایی و ناپایداری زندگی سخن می‌گوید. شاعر از عشق به عنوان نجات‌بخش از فتنه‌ها یاد می‌کند، از بی‌وفایی دنیا شکایت دارد و به زیبایی‌های طبیعی و رمزآلودگی زندگی اشاره می‌کند. در نهایت، او به دنبال آرامش و رهایی از آشفتگی‌های دنیوی است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی در شعر وجود دارد که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و اجتماعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۰۳

دلم به عشق ز آسیب فتنه آزاد است
چراغ بزم سلیمان مصاحب باد است

دماغ نکهت گل نیست ما خموشان را
به عندلیب بگویید این چه فریاد است

کسی نمانده که گیرد خبر ز حال کسی
به باغ نوحه ی قمری ز فوت صیاد است

به کار خویش همه محکم اند اهل جهان
برای مخزن خود غنچه قفل فولاد است

غبار گشت و ز سرگشتگی خلاص نشد
چه شورش است که در خاک آدمیزاد است؟

کسی ندیده ز خوبان وفا، مکش آزار
ببین چه قهقهه ای کبک را به فرهاد است

به حسن بت چو برهمن تعجب من دید
به خنده گفت که این رتبه ای خداداد است

به کوی او که رساند سلیم خاک مرا؟
اگر کسی زند آبی بر آتشم، باد است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.