هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس تنگ‌نظری و محدودیت در دنیا سخن می‌گوید، اما در عین حال به عشق و ارادت به معشوق (یا دوست) اشاره دارد. او از ناتوانی در بیان شکرگزاری و بزرگی معشوق می‌گوید و آرزو می‌کند که به او نزدیک شود. همچنین، از طبیعت و نمادهای آن مانند سبزه و موج آب برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۲۱

به چشم همت من عرصه ی زمین تنگ است
گشاده است مرا دست و آستین تنگ است

به جان رسیده ام از محرمان طره ی دوست
که عیش مور ز پهلوی خوشه چین تنگ است

زبان ز عهده ی شکر تو چون برون آید؟
که بر بزرگی نام تو این نگین تنگ است

در آستان تو عرض نیاز خواهم کرد
بساط سجده گشاد و مرا جبین تنگ است

ز جوش سبزه ی خط شد تبسمش دلگیر
فغان که جای ز موران بر انگبین تنگ است

چو موج آب روان گشت سوی پیشانی
در آستین تو از بس که جای چین تنگ است!

به آن امید که گیرم سراغ طره ی او
همیشه خانه ام از جوش شانه بین تنگ است

چو بارگاه سلیمان، بساط طبع سلیم
گشاده است، چه حاصل که این زمین تنگ است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.