۲۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۰

بر ما دمی نمی گذرد بی شراب تلخ
تا چند همچو ابر توان خورد آب تلخ

شیرینی زلال طرب را ز گل بپرس
روزی ما چو سبزه ی میناست آب تلخ

آنجا که عشق غارت آسودگی کند
بادام تلخ را نگذارد به خواب تلخ

با یکدگر خوش است نشاط و غم جهان
ریزند ازان به شربت شیرین گلاب تلخ

فرهاد را به عشق ز حرف وفا سلیم
در کوه داده صورت شیرین جواب تلخ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.