۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۴

زبان که یاد دل بوالفضول می آرد
سند به دعوی ملک نزول می آرد

نصیب نیست مرا از شکفتگی که جهان
چو غنچه ام ز گلستان ملول می آرد

ز باغبان چو کسی شاخ سنبلی طلبد
به صد عزیزی موی رسول می آرد

ز دست مطرب مجلس چو دف کنم فریاد
برای نغمه ای از بس اصول می آرد!

ز کارسازی همت سلیم شکوه مکن
که هرچه می کنی آن را قبول می آرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.