۲۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۲

نه همین از تو مرا گرد غم از سینه رود
از تماشای تو زنگ از دل آیینه رود

رشکم آید به گدایی که به دریوزه ی می
بر در میکده ها در شب آدینه رود

گر در آتش فکنم همنفسان، ممکن نیست
که مرا داغ می از خرقه ی پشمینه رود

طور از شعله ی دیدار تو همچون طفلان
پی آتش به در خانه ی آیینه رود

غیر را مصلحتی هست ز دیوان سلیم
دزد، کی بهر تماشا سوی گنجینه رود؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.