هوش مصنوعی: این متن شعری است که از احساسات عمیق و ناامیدی شاعر سخن می‌گوید. او از ناکامی‌ها، رنج‌ها و دل‌سوختگی‌های خود می‌نالد و از جهان و شرایط سخت زندگی شکایت دارد. تصاویر شعری مانند کشتی شکسته، ابر سیاه، دود و شمع، همه نشان‌دهنده‌ی تاریکی و اندوه هستند. در عین حال، شاعر به نوعی پذیرش و گذر از این رنج‌ها نیز اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، لحن غمگین و تصاویر تاریک ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۴۲۸

کامم ز جهان گوهر نایاب برآمد
نانم ز صدف خشکتر از آب برآمد

بر کشتی صد پاره ی من بس که دلش سوخت
چون ابر سیه، دود ز گرداب برآمد

از میکده بگذر که به گرداب خم می
هرکس که فرو رفت ز محراب برآمد

از بس که مرا رشک به بی تابی او بود
کام دلم از کشتن سیماب برآمد!

چون دود که خیزد از سر شمع، شبم را
این تیرگی از گوهر شب تاب برآمد

در شعله خرامان رود آن گونه که گویی
پروانه به سیر شب مهتاب برآمد

موقوف صفیری ست سلیم آگهی ما
از ناله ی بلبل دلم از خواب برآمد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.