هوش مصنوعی:
این شعر به موضوع عشق و رنجهای ناشی از آن میپردازد. شاعر از ترسها، ضعفها و لرزشهای دل در راه عشق سخن میگوید و به تأثیرات عمیق عشق بر جوانان و پیران اشاره میکند. همچنین، از ضعف طالع و ناتوانی در برابر عشق شکایت میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات مرتبط با رنج و اندوه نیاز به بلوغ ذهنی دارد.
شمارهٔ ۴۴۰
در ره شوق، دل از بیم خطر می لرزد
می نهم پا چون درین بادیه، سر می لرزد
که خبر داد ز لب تشنگی ام دریا را؟
که چو سیماب درو آب گهر می لرزد
نگذارد که ز کارم گرهی باز کند
ضعف طالع که ازو دست هنر می لرزد
چه هوایی ست که اقلیم محبت دارد
که پسر تب کند آنجا و پدر می لرزد
نفس باد خزان در تو اثر کرده مگر؟
سخت آواز تو ای مرغ سحر می لرزد
کاش می بود دلش هم به ضعیفان چو سرین
که به باریکی آن موی کمر می لرزد
در هوای تو جوانان نه همین بیمارند
دل پیران همه تب دارد و سر می لرزد
در ره عشق، دلیری به جگر نیست سلیم
داغ او تا به دلم دید، جگر می لرزد
می نهم پا چون درین بادیه، سر می لرزد
که خبر داد ز لب تشنگی ام دریا را؟
که چو سیماب درو آب گهر می لرزد
نگذارد که ز کارم گرهی باز کند
ضعف طالع که ازو دست هنر می لرزد
چه هوایی ست که اقلیم محبت دارد
که پسر تب کند آنجا و پدر می لرزد
نفس باد خزان در تو اثر کرده مگر؟
سخت آواز تو ای مرغ سحر می لرزد
کاش می بود دلش هم به ضعیفان چو سرین
که به باریکی آن موی کمر می لرزد
در هوای تو جوانان نه همین بیمارند
دل پیران همه تب دارد و سر می لرزد
در ره عشق، دلیری به جگر نیست سلیم
داغ او تا به دلم دید، جگر می لرزد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.