۱۶۴ بار خوانده شده
بلبل ما ناله بر آهنگ غربت ساز کرد
باغ را چون بال خود برهم زد و پرواز کرد
یوسف من! چشم پیران نیست تنها بر رهت
شوق مکتوب تو طفلان را کبوترباز کرد!
مطرب مجلس به زور نغمه آخر سرمه را
همچو خاکستر زبون شعله ی آواز کرد
جوهر ذاتی ندارد احتیاج تربیت
صورت آیینه را نقاش کی پرداز کرد
دیده ی پوشیده چون بادام در باغ جهان
از غبار صبح و دود شام نتوان باز کرد
کی تسلی می شود از سیر هندستان سلیم
گر به جنت رفت، یاد گلشن شیراز کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
باغ را چون بال خود برهم زد و پرواز کرد
یوسف من! چشم پیران نیست تنها بر رهت
شوق مکتوب تو طفلان را کبوترباز کرد!
مطرب مجلس به زور نغمه آخر سرمه را
همچو خاکستر زبون شعله ی آواز کرد
جوهر ذاتی ندارد احتیاج تربیت
صورت آیینه را نقاش کی پرداز کرد
دیده ی پوشیده چون بادام در باغ جهان
از غبار صبح و دود شام نتوان باز کرد
کی تسلی می شود از سیر هندستان سلیم
گر به جنت رفت، یاد گلشن شیراز کرد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.