هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر غم و اندوه شاعر از ناملایمات زندگی، جفای زمانه و دوری از معشوق است. او از شکست عاطفی، ناامیدی و تنهایی خود می‌نالد و جهان را ناعادلانه می‌داند. همچنین، به زیبایی‌های طبیعت مانند بهار و گل اشاره می‌کند، اما آنها را با درد خود مقایسه می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه، فلسفی و اجتماعی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه کافی از زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند جفای زمانه و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۴۵۳

ز می به آب فتادن مرا زیان دارد
شکسته رنگی من بار زعفران دارد

بهار آمد و بی گل شراب نتوان خورد
کلید میکده را نیز باغبان دارد

بود به قصد دلم زلف صیدبند ترا
ز شانه ترکش تیری که در میان دارد

جهان خراب شود گر سری زنم به زمین
جفای چرخ مرا بس که سرگران دارد!

هوای نفس کزو جغد خسته می نالد
هما هم از اثرش درد استخوان دارد

غریب جانوری همچو من ندیده کسی
سلیم گر همه عنقاست، آشیان دارد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.