هوش مصنوعی:
این متن شعری است که درد و رنج عاشقانه و تنهایی شاعر را بیان میکند. شاعر از عشق فشرده و دردناک خود میگوید که مانند پیراهن کبود شده است. او از مرگ و عزای خود سخن میگوید و از نداشتن همدم و همراه شکایت دارد. همچنین، به مقایسه خود با مجنون و لیلی پرداخته و از رنجهای عاشقانه مینویسد. در پایان، از تعجب خود درباره کبودی چشمش سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مرگ و رنجهای عاطفی نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۴۵۲
تنها من ضعیف ندارم بدن کبود
عشقم چنان فشرده که شد پیرهن کبود
گر بعد مرگ بنگری، از سنگ حادثات
چون لاجورد سوده بود خاک من کبود
جز من کسی کجاست که گیرد عزای من
همدم! به روز مرگ مرا کن کفن کبود
مجنون خسته، سنگ برای تو می خورد
لیلی! ترا برای چه گردیده تن کبود؟
هرگز مرا به چشم نیاید فلک سلیم
در حیرتم که از چه بود چشم من کبود
عشقم چنان فشرده که شد پیرهن کبود
گر بعد مرگ بنگری، از سنگ حادثات
چون لاجورد سوده بود خاک من کبود
جز من کسی کجاست که گیرد عزای من
همدم! به روز مرگ مرا کن کفن کبود
مجنون خسته، سنگ برای تو می خورد
لیلی! ترا برای چه گردیده تن کبود؟
هرگز مرا به چشم نیاید فلک سلیم
در حیرتم که از چه بود چشم من کبود
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.