هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، با استفاده از تصاویر طبیعت و نمادهای عرفانی، به موضوعاتی مانند عشق، مستی معنوی، رهایی از غم و ستایش معشوق می‌پردازد. شاعر از جنون عاشقانه، مستی بلبلان، رقص سرو و درد دل سخن می‌گوید و در نهایت به عشق الهی و فنا در معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده و نیاز به درک ادبیات کلاسیک فارسی، این شعر را برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب می‌سازد.

شمارهٔ ۴۶۳

وقت آن شد که جنون رخت به صحرا ببرد
دست خود سبزه سوی گردن مینا ببرد

بلبلان جمله هم آواز شوند از مستی
سرو دستی ز پی رقص به بالا ببرد

باخبر باش روی چون به چمن ای زاهد
گربه ی بید مبادا که دلت را ببرد!

دل ما از غم ایام به تنگ است، مگر
صندل سرخ می این دردسر ما ببرد

عشقبازان همه ناموس کش یعقوبیم
نگذاریم کزو صرفه زلیخا ببرد

تا قیامت گل خورشید دمد از خاکش
هرکه از راه تو خاری به کف پا ببرد

دل ما نیست همین بی رخش آشفته سلیم
این خزانی ست که رنگ از گل دیبا ببرد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.