۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۳

رفت اشکم که سری بر گذر یار کشد
صورت حال مرا بر در و دیوار کشد

ناخنی بایدش از برگ گل آورد به چنگ
هرکه خواهد ز دل مرغ چمن خار کشد

طاقت و صبر ازین بیش ندارم، وقت است
که مرا شور جنون بر سر بازار کشد

در ره شوق تو افتد چو گذارم به چمن
بلبلم از کف پا خار به منقار کشد

مرگ خوشتر بود از رحمت احباب، سلیم
مرهم از زخم دلم تا به کی آزار کشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.