۲۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵۰

می کشان در انجمن چون حرف لعل او زنند
شیشه و پیمانه از مستی به هم پهلو زنند!

پادشاه خوبرویان است، چندان دور نیست
سرو [و] شمشاد چمن گر پیش او زانو زنند

نوک مژگانی درون چشمشان نشکسته است
گلرخان از بی غمی زان تیر بر آهو زنند

جور خود را بر ضعیفان آزماید روزگار
تیغ را دایم برای امتحان بر مو زنند

چشم بر اصلاح غمخواران سلیم از ابلهی ست
زخم نتوان زد به خود، گر بخیه را نیکو زنند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.