هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانهای است که شاعر از فراق و دوری معشوق متحمل میشود. او از جنون، تشنگی، و بیقراری خود میگوید و دلش را مانند مرغ کبابشده توصیف میکند. شاعر با استفاده از استعارههای زیبا مانند تشنهای با پیراهن آب و سمندر بینیاز از کباب، عمق غم و اشتیاق خود را نشان میدهد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و غمانگیز است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و فکری دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۵۹۶
بی تو معموره ی دل رو به خرابی دارد
مو به مویم ز جنون سلسله تابی دارد
برنیاید ز فلک در طلبت کام جهان
همچو آن تشنه که پیراهن آبی دارد
آخر کار دل از عشق تو پیداست که چیست
که سر رشته ی این مرغ، کبابی دارد
بیخودم از لب مستی که چو آب زمزم
غنچه ته جرعه ی او را به گلابی دارد
رغبتم هیچ نمانده ست به شیرینی جان
دل خونابه فشان، حال شرابی دارد
ماتم تشنه لبان گر نگرفته ست حباب
از برای چه به تن جامه ی آبی دارد؟
چه غم است از فلک آن را که به غم خوی گرفت
چون سمندر که فراغت ز کبابی دارد
شکوه هرچند که دل را ز غم دوست، سلیم
بی حساب است، ولی حرف حسابی دارد
مو به مویم ز جنون سلسله تابی دارد
برنیاید ز فلک در طلبت کام جهان
همچو آن تشنه که پیراهن آبی دارد
آخر کار دل از عشق تو پیداست که چیست
که سر رشته ی این مرغ، کبابی دارد
بیخودم از لب مستی که چو آب زمزم
غنچه ته جرعه ی او را به گلابی دارد
رغبتم هیچ نمانده ست به شیرینی جان
دل خونابه فشان، حال شرابی دارد
ماتم تشنه لبان گر نگرفته ست حباب
از برای چه به تن جامه ی آبی دارد؟
چه غم است از فلک آن را که به غم خوی گرفت
چون سمندر که فراغت ز کبابی دارد
شکوه هرچند که دل را ز غم دوست، سلیم
بی حساب است، ولی حرف حسابی دارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.