۲۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۱۵

همنشین از گریه ی من کاشکی دامان کشد
خویش را بر گوشه ای چون موج ازین طوفان کشد

از سموم آه، این ویرانه از بس گرم شد
اشک خود را از دلم در سایه ی مژگان کشد

سر اگر بر من گران باشد، ز سر وا می کنم
درد دندان هرکه نتواند کشد، دندان کشد

کی ز حسن سبز در ایران توان شد کامیاب
هرکه را طاووس باید، رنج هندستان کشد

مشکل است از هم جدایی همنشینان را سلیم
ز استخوان من به آن ترکش مگر پیکان کشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.