هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و اندوه ناشی از دوری معشوق و مصائب زندگی سخن می‌گوید. شاعر از نسیمی که از زلف معشوق می‌وزد یاد می‌کند و از درد فراق می‌نالد. او از نبود فرصت برای پیغام و نامه شکایت دارد و به قاصد می‌گوید که به مرگ نزدیک شده‌اند. همچنین، شاعر به حوادث ناگوار زندگی اشاره می‌کند و از حسادت دیگران گله می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و اندوهگین است که درک آن به بلوغ عاطفی و شناختی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۶۲۰

خوش آن نسیم کزان زلف مشکسود آید
به حال خویش دلم آنچنان که بود آید

به باغ بی تو ز آهم همیشه گلچین را
چو شمع کشته ز انگشت بوی دود آید

نمانده فرصت پیغام و نامه، ای قاصد
رسیده ایم به مردن، بگو که زود آید

نزول حادثه است این خرابه، نیست عجب
اگر به خانه ی ما آسمان فرود آید

خوش است، جامه اگر آسمان بدل سازد
که بوی ماتم ازین جامه ی کبود آید

به غیر ازان که بگویی سلیم بی هنر است
دگر چه کار ز دست تو ای حسود آید؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.