۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۶۴

زاهد بنای سست ورع را خراب گیر
بگذار سبحه از کف و جام شراب گیر

از باده گرم ساز نفس را و بعد ازان
دریوزه کن چو لاله و آتش ز آب گیر

جز آنچه داده اند به هرکس، ازو مخواه
از شمع روشنایی و از گل گلاب گیر

از خاک راه عشق به دست آر سرمه ای
میل زری ز هر مژه چون آفتاب گیر

از کاهلی به دام تو عنقا شده شکار
بر قصد صعوه ساز کمین و عقاب گیر

بر خصم دستبرد حریفان چنین کنند
بیدار شو شبی و جهان را به خواب گیر

ما طایران عرصه ی گلزار آتشیم
دامی به راه ما نه و مرغ کباب گیر

از ما چو کوهسار سؤالی که می کنی
خاموش باش و گفته ی خود را جواب گیر

ضایع مکن درین چمن اوقات خویش را
گل چیده ایم ما، تو بیا و گلاب گیر

هرگاه خواستی، نتوان خورد می سلیم
ساغر به روز ابر [و] شب ماهتاب گیر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.