۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۶۳

آمد بهار و باغ شکفت از سرور ابر
جیب هواست نافه ی مشک از بخور ابر

از بس که آب و تاب ز فیض هوا گرفت
گوهر توان شمرد به درج بلور ابر

بی صرفه هرکه حرف زند، خصم دولت است
از سایه ی همای مگو در حضور ابر

چون پشت لاله گرم نباشد، که می شود
نارنج آفتاب نهان در سمور ابر

دامان من چو هست، به دریا چرا رود
نزدیک کرده چشم ترم راه دور ابر

گو خصم با سلیم مکن دعوی سخن
شبنم ز خود چه لاف زند در حضور ابر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.