۲۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸۶

از دل آشفتگان شرح پریشانی بپرس
گر سراغ سیل می گیری، ز ویرانی بپرس

گرچه او احوال من هرگز نپرسید از صبا
از من آن بی مهر را چندان که بتوانی بپرس

شانه می آید به کار زلف در آشفتگی
آشنایان را در ایام پرشانی بپرس

می روم از کویت، اما خون خود را می خورم
گر ز من باور نداری، از پشیمانی بپرس

در جهان هر لحظه افزون می شود طول امل
معنی این نکته را از موی زندانی بپرس

خانه زاد دودمان زلف خوبانم سلیم
با محبت نسبت من گر نمی دانی بپرس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.