هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و سوز دل خود می‌گوید و بیان می‌کند که همچون لاله، دلش همیشه جایگاه درد و سوزش است. او عشق خود را با زراندوزی مقایسه می‌کند و می‌گوید که در راه عشق، دردهای بیشتری را تحمل می‌کند. شاعر همچنین اشاره می‌کند که هیچ سبزه‌ای از خاک عاشقان نمی‌روید و هیچ مویی از جایی که جای درد است رشد نمی‌کند. در نهایت، او عشق خود را معجزه‌ای می‌داند که در دستش مانند معجزه‌ی موسی (ید بیضا) است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و دردهای عاطفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۷۲۷

از سرم کی می رود هرگز برون سودای داغ
همچو لاله در دلم گرم است دایم جای داغ

همچو آن منعم که او زر بر سر زر می نهد
در محبت می گذارم داغ بر بالای داغ

سبزه ای هرگز ز خاک عاشقان سر برنزد
مو نمی روید ازان عضوی که باشد جای داغ

بر سر هرکس گلی دیدم در ایام بهار
در سر شوریده ی من تازه شد سودای داغ

در کمال من ندارد هیچ کس حرفی سلیم
معجز عشق است در دستم ید بیضای داغ
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.