هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از مولانا بیانگر درد و رنج عشق است. شاعر از فروتنی در برابر عشق، نابودی غرور، بی‌ارزشی صبر و خرد در برابر عشق، و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به فریبندگی ظاهری عشق و تأثیر عمیق آن بر قلب و روح دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند رنج و نابودی ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۷۳۷

کدام سر که نشد خاک آستانه ی عشق؟
علاج باد غرور است رازیانه ی عشق

متاع صبر و خرد را به جای دیگر بر
که نیست غیر زر قلب در خزانه ی عشق

چو کاغذی که درآید ز مد مشق به موج
تنم سیاه شد از نقش تازیانه ی عشق

به موج فتنه چو سیلاب، خانه ی ما را
خراب کرد، که بادا خراب خانه ی عشق

چو فاسقی که بپوشد لباس اهل صلاح
به روزگار تو دارد هوس نشانه ی عشق

حدیث درد دل ما به گوش کس مرساد
که خواب می برد از دیده ها فسانه ی عشق

پس از وفات، دلم را سلیم آفت نیست
به خاک، مور بود پاسبان دانه ی عشق
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.