۱۵۰ بار خوانده شده
کدام سر که نشد خاک آستانه ی عشق؟
علاج باد غرور است رازیانه ی عشق
متاع صبر و خرد را به جای دیگر بر
که نیست غیر زر قلب در خزانه ی عشق
چو کاغذی که درآید ز مد مشق به موج
تنم سیاه شد از نقش تازیانه ی عشق
به موج فتنه چو سیلاب، خانه ی ما را
خراب کرد، که بادا خراب خانه ی عشق
چو فاسقی که بپوشد لباس اهل صلاح
به روزگار تو دارد هوس نشانه ی عشق
حدیث درد دل ما به گوش کس مرساد
که خواب می برد از دیده ها فسانه ی عشق
پس از وفات، دلم را سلیم آفت نیست
به خاک، مور بود پاسبان دانه ی عشق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
علاج باد غرور است رازیانه ی عشق
متاع صبر و خرد را به جای دیگر بر
که نیست غیر زر قلب در خزانه ی عشق
چو کاغذی که درآید ز مد مشق به موج
تنم سیاه شد از نقش تازیانه ی عشق
به موج فتنه چو سیلاب، خانه ی ما را
خراب کرد، که بادا خراب خانه ی عشق
چو فاسقی که بپوشد لباس اهل صلاح
به روزگار تو دارد هوس نشانه ی عشق
حدیث درد دل ما به گوش کس مرساد
که خواب می برد از دیده ها فسانه ی عشق
پس از وفات، دلم را سلیم آفت نیست
به خاک، مور بود پاسبان دانه ی عشق
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.