هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و شوریدگی خود می‌گوید. او از باده‌نوشی و تماشای معشوق خود را باخته است و از درد عشق و ناتوانی در بیان آن رنج می‌برد. همچنین، از فرصت‌های از دست رفته و مشغولیت‌های بی‌ثمر شکایت دارد و در پایان، از ناآگاهی خود در تشخیص وفاداری معشوق اظهار پشیمانی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به باده‌نوشی و رنج‌های عشقی نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۷۹۵

افروخت رخ از باده و بگداخته بودم
خود را ز تماشای رخش باخته بودم

بر دست من این شیشه که از چرخ سپردند
از حمله ی عشقت ز کف انداخته بودم

ناخن به جگر چند زنم، آه که عشقت
سازی به کفم داد که ننواخته بودم

همچون شجر طور، گل شعله برآورد
نخلی که ز موم دل خود ساخته بودم

در باغ نشد فرصت نظاره ی سروم
مشغول طواف قفس فاخته بودم

گر همچو سلیمم ز بتان چشم وفا بود
معذور بدارید که نشناخته بودم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.