هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات عمیق و تجربیات عاشقانه خود سخن می‌گوید. او از ناامیدی، درد دل، و بی‌قراری در عشق می‌نویسد و اشاره می‌کند که با وجود تمام هنرها و توانایی‌هایش، نام خود را در تاریخ ثبت نکرده است. تصاویر شعری مانند لاله داغ‌دیده، دریا و شبنم، و ریگ ساعت به غنای متن افزوده‌اند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر و استعاره‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۸۲۷

فصل گل رفت و به جام می دمی نگذاشتم
همچو لاله داغ دل را مرهمی نگذاشتم

خنده ی موجم درین دریا کجا تر می کند؟
من که دریا را وجود شبنمی نگذاشتم

در محبت بس که کردم خاک عالم را به سر
در دل آشفتگان گرد غمی نگذاشتم

لب نهادم بر لب مینا و در لای شراب
همچو ریگ شیشه ی ساعت، نمی نگذاشتم

صد هنر دارم پی آوازه همچون جم سلیم
نام خود را در طلسم خاتمی نگذاشتم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.