هوش مصنوعی: این شعر به یاد روزهای گذشته می‌پردازد که شاعر و همراهانش در کنار طبیعت و زیبایی‌های آن مانند بلبل، گل و سنبل زندگی می‌کردند. آنها در جهانی زندگی می‌کردند که نازک‌دل بودند و با وجود مشکلات (خار و خس)، همچون گل زیبا بودند. شاعر از دوران مستی و بی‌خیالی یاد می‌کند و افسوس می‌خورد که آن روزها گذشته است. همچنین اشاره می‌کند که آنها هرگز به ترقی و پیشرفت نرسیدند و همیشه در حال تنزل بودند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و حسرت گذشته است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۲۸

یاد ایامی که دامی همچو بلبل داشتیم
گاه با گل دستبازی، گه به سنبل داشتیم

با جهان سودای ما نازکدلان صورت نبست
او چو آتش خاروخس می جست و ما گل داشتیم

عالم مستی ست ساقی، دور ما را مگذران
رفت آن دوران که ما تاب تغافل داشتیم

ناخدا برهم زن هنگامه ی ما زود شد
صحبتی با موج دریا بر سر پل داشتیم

از ترقی نیست ما را قسمتی هرگز سلیم
رو چو درد شیشه ی می در تنزل داشتیم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.