هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از حیرت و سردرگمی خود در زندگی می‌گوید و بیان می‌کند که نمی‌داند چه می‌خواهد. او خود را به عناصر مختلف طبیعت مانند شمع، آفتاب، ابر، باد، برق و مور تشبیه می‌کند و تأکید می‌کند که نه آتش است، نه دود و نه خاکستر. در نهایت، او از ناتوانی در بیان خواسته‌هایش و دریافت تنها دشنام از بخت بد شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از تشبیهات و مفاهیم نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۳۰

به حیرتم که ز گلشن چه چیز می خواهم
نه گل نه خار به دامن، چه چیز می خواهم

چو شمع چیست درین انجمن مرا مقصود
چو آفتاب ز روزن چه چیز می خواهم

چو ابر و باد، چه سرگشته ی گلستانم
چو برق و مور ز خرمن چه چیز می خواهم

نه آتشم من و نه دودم و نه خاکستر
تمام عمر ز گلخن چه چیز می خواهم

مثال ماست که می گفت کودکی گریان
به مادرش، که بگو من چه چیز می خواهم!

سلیم چون به من از بخت بد بجز دشنام
نداد دوست، ز دشمن چه چیز می خواهم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.