هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تقدیر و سرنوشت محتوم خود شکایت می‌کند و بیان می‌کند که با وجود ساده‌دلی و پاکی، مورد ظلم و کینه‌توزی دیگران قرار گرفته‌اند. ایشان خود را در تناقضاتی مانند گدایی و همای بودن، یا در قافله‌ی کعبه بودن ولی آبله‌پا بودن توصیف می‌کنند. در نهایت، از اهل کرم می‌خواهند که به انصاف رفتار کنند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'سلسله‌ی باده‌کشان' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۸۴۲

تقدیر خدا را چه علاج است، گداییم
در رزق سگ و گربه شریکیم، هماییم

فریاد که از ساده دلی صاحب خرمن
برقیم [و] گمان برده که ما کاهرباییم

با ما نشود سینه ی این کینه دلان صاف
چون آینه هرچند که از اهل صفاییم

با مردم عالم نتوانیم به سر برد
ره بر سر خار و خس و ما آبله پاییم

در سلسله ی باده کشان جام شرابیم
در قافله ی کعبه روان قبله نماییم

هر نقش قدم پیشتر از ماست درین راه
چون چشم حسودان همه کس را به قفاییم

یک بار نگفتید سلیم این چه خموشی ست
ای اهل کرم، بنده ی انصاف شماییم!
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.