۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴۴

گه مستم و گاه در خمارم
این است تمام عمر کارم

از پاره ی دل، سرشک چون گل
آیینه شکسته در کنارم

چندم ببرد به سیر گلشن؟
از روی نسیم، شرمسارم

از عالم خاک، پای عنقا
ببریده ز تیغ کوهسارم

پیچیده ام آنچنان که افتند
مرغان به قفس ز شاخسارم

بی آن گل رو، سلیم بگذشت
افسرده تر از خزان، بهارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.