هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از حالات روحی خود سخن میگوید که گاه مست و گاه در خمار است. او از دل شکسته و اشکهایش مانند گل یاد میکند و خود را آیینهای شکسته میداند. شاعر از شرمساری خود در برابر نسیم و دوری از عالم خاک سخن میگوید و احساس میکند مانند مرغانی است که در قفس گرفتار شدهاند. در نهایت، او از گذراندن بهاری افسرده بدون حضور معشوق خود مینالد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و غمگین است که درک آن ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'مستی' و 'خمار' ممکن است برای گروههای سنی پایین نامناسب باشد.
شمارهٔ ۸۴۴
گه مستم و گاه در خمارم
این است تمام عمر کارم
از پاره ی دل، سرشک چون گل
آیینه شکسته در کنارم
چندم ببرد به سیر گلشن؟
از روی نسیم، شرمسارم
از عالم خاک، پای عنقا
ببریده ز تیغ کوهسارم
پیچیده ام آنچنان که افتند
مرغان به قفس ز شاخسارم
بی آن گل رو، سلیم بگذشت
افسرده تر از خزان، بهارم
این است تمام عمر کارم
از پاره ی دل، سرشک چون گل
آیینه شکسته در کنارم
چندم ببرد به سیر گلشن؟
از روی نسیم، شرمسارم
از عالم خاک، پای عنقا
ببریده ز تیغ کوهسارم
پیچیده ام آنچنان که افتند
مرغان به قفس ز شاخسارم
بی آن گل رو، سلیم بگذشت
افسرده تر از خزان، بهارم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.