۱۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴۵

نوبهار است، چو گل فکر قدح نوشی کن
خون غم ریخته در جام فراموشی کن

در صف خرقه بدوشان نتوان بود چو گل
خرقه دور افکن و با آینه همدوشی کن

چون صبا چند بغل گیری سرو و شمشاد؟
همچو آتش به خس و خار هم آغوشی کن

هرچه بینی، ز بد و نیک جهان آینه وار
گر فراموش کنی، شکر فراموشی کن

فتنه در بزم ز سرگوشی جام و میناست
تا توانی حذر از صحبت سرگوشی کن

ناله ی مطرب و نی، هردو یکی کرده زبان
می کنندم همه تکلیف که بیهوشی کن

نقل می پسته ی شور است ازان کنج دهن
ساقی ما مزه دارد، تو قدحی نوش کن

هرچه بینی ز بد و نیک درین بزم سلیم
خون دل نوش چو پیمانه و خاموشی کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.