هوش مصنوعی: این شعر از سلیم، شاعر فارسی، به موضوعاتی مانند عشق، رهایی، و تفاوت بین دیدگاه‌های مادی و معنوی می‌پردازد. شاعر از زمین و آسمان به عنوان نمادهایی برای محدودیت و آزادی استفاده می‌کند و به ناتوانی انسان در درک رازهای عشق و هستی اشاره دارد. همچنین، او به مقایسه‌ای بین دیدگاه‌های خود و دیگران (مانند مسیحا) می‌پردازد و از شکست و غم به عنوان بخشی از زندگی یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات به رنج و غم نیاز به درک بالاتری از زندگی دارد.

شمارهٔ ۸۴۷

تا به کی بر من شکست آید چو مینا از زمین
می گریزم بر فلک همچون مسیحا از زمین

دارد از جای دگر سررشته در کف ریشه ام
آب و رنگم نیست چون گل های دیبا از زمین

در گلستانی که چون گل ما درو پرورده ایم
همچو نیلوفر برآید آسمان ها از زمین

آن که در قید خود است از راز عشق آگاه نیست
آسمان را می کند دایم تماشا از زمین

ما به این دون همتی چون با مسیحا دم زنیم؟
او سخن از آسمان می گوید و ما از زمین

گر نداری می، به گلشن رو که آنجا چون روی
ساغر می می شود چون لاله پیدا از زمین

چون نشینم از پی آسودگی، کز شوق او
همچو افلاکم رسیده هفت اعضا بر زمین

از غبار غم خلاصی نیست هرجا می رویم
گرد باشد بیشتر در روی دریا از زمین

گفتگویی سر کنیم از عالم دیگر سلیم
تا به کی گوید کسی از آسمان یا از زمین
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.