۲۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴۷

تا به کی بر من شکست آید چو مینا از زمین
می گریزم بر فلک همچون مسیحا از زمین

دارد از جای دگر سررشته در کف ریشه ام
آب و رنگم نیست چون گل های دیبا از زمین

در گلستانی که چون گل ما درو پرورده ایم
همچو نیلوفر برآید آسمان ها از زمین

آن که در قید خود است از راز عشق آگاه نیست
آسمان را می کند دایم تماشا از زمین

ما به این دون همتی چون با مسیحا دم زنیم؟
او سخن از آسمان می گوید و ما از زمین

گر نداری می، به گلشن رو که آنجا چون روی
ساغر می می شود چون لاله پیدا از زمین

چون نشینم از پی آسودگی، کز شوق او
همچو افلاکم رسیده هفت اعضا بر زمین

از غبار غم خلاصی نیست هرجا می رویم
گرد باشد بیشتر در روی دریا از زمین

گفتگویی سر کنیم از عالم دیگر سلیم
تا به کی گوید کسی از آسمان یا از زمین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.