۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴۶

دهد به ذره چو خورشید آب و تاب، سخن
مباد آن که کسی را کند خراب، سخن

طلسم غم که شکستی؟ اگر ز حلقه ی گوش
نمی گذاشت سر پای در رکاب سخن

مرا دماغ حدیث بهشت و دوزخ نیست
گه از شراب کنم، گاهی از کباب سخن

سر بریده نگوید سخن، چه عقل است این
ز راز چرخ مپرسید از آفتاب سخن

اگر زبان خموشان این چمن دانی
بود تبسم هر غنچه یک کتاب سخن

حدیث لعل تو کوته نمی شود، چه عجب
اگر دراز شود در سر شراب سخن

ز وصف آن گره زلف بر زبان سلیم
چو حرف لال درآید به پیچ و تاب سخن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.