هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و درد فراق می‌گوید. او از کمان و تیغ معشوق سخن می‌گوید که گویی در کشتن او کوتاهی کرده‌اند. معشوق به نماز می‌رود اما بوی شراب از دهانش می‌آید. بیماری چشم معشوق با تعویذ درمان می‌شود و زیبایی‌اش ورق آهو را از پرده چشم می‌آورد. شاعر از فرسودگی پای خود در طلب معشوق می‌گوید و این که مانند آینه‌ای زانو، تصویری از جهان نگرفته است. از نزدیکی به معشوق و شوقی که دارد سخن می‌گوید و این که مانند مو در پوست نمی‌گنجد. در پایان، از شب‌های می‌نوشی و فیض ندادن ساغر در روز سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند شراب و می‌نوشی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۸۸۰

بسته کمر کینم، از قبضه کمان او
در کشتن من تیغش، افتاده به یک پهلو

چون سرو سوی مسجد آمد به نماز، اما
می خورده و چون غنچه آید ز دهانش بو

بیماری چشمش را تعویذ چو بنویسند
از پرده ی چشم آرند خوبان ورق آهو

پایم ز طلب فرسود تا زانو و کار من
صورت ز جهان نگرفت چون آینه ی زانو

نزدیک شده نسبت با آن کمرم از ضعف
در پوست نمی گنجم از شوق همین چون مو

چون شام سلیم آید، ایام قدح نوشی ست
فیضی ندهد در روز، ساغر چو گل شب بو
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.