هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساس تنهایی و حسرت خود میگوید. او دیگر ذوق باغ و پرواز را ندارد و تنها صدای غنچهها را میشنود که به زنگ شهباز گوش داده است. در ادامه به ناتوانی خود در همآوازی با دیگران اشاره میکند و از حسرت سوختن خود مینالد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار میباشد. همچنین استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۹۲۶
نه ذوق باغ به دل، نه هوای پروازی
قفس کجاست که دارم به خاطر، اندازی
به باغ می شنوم از درای غنچه صدا
ز بس که گوش به زنگم به راه شهبازی
سفال، دم ز نوا چون زند در آن مجلس؟
که چون پیاله ی چینی بود خوش آوازی
نمانده بی تو به آهنگ، ناله ی مستان
که خارج است، نباشد چو تاری از سازی
سلیم، چند توان ساختن به نغمه ی خویش
فغان که سوخت مرا حسرت هم آوازی
قفس کجاست که دارم به خاطر، اندازی
به باغ می شنوم از درای غنچه صدا
ز بس که گوش به زنگم به راه شهبازی
سفال، دم ز نوا چون زند در آن مجلس؟
که چون پیاله ی چینی بود خوش آوازی
نمانده بی تو به آهنگ، ناله ی مستان
که خارج است، نباشد چو تاری از سازی
سلیم، چند توان ساختن به نغمه ی خویش
فغان که سوخت مرا حسرت هم آوازی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.