هوش مصنوعی:
این شعر از دیوان حافظ با درونمایهای عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد عشق، انتظار و ناامیدی است. شاعر از زخمهای عشق و بیتوجهی معشوق مینالد و آرزو میکند کسی به حالش ترحم کند. او عشق را کاری دشوار و تنها میداند که نیازمند فداکاری است. همچنین، اشارهای به غربت و سفر دارد و از ارزش کشف گنجهای پنهان در زندگی سخن میگوید.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و انتزاعی آن نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۹۳۰
ای کاش زخم سینه ی ما واکند کسی
شاید ترحمی به دل ما کند کسی
از ما چو برق می گذرد آفتاب ما
کو فرصتی که عرض تمنا کند کسی
تکلیف جلوه قامت او را ز عقل نیست
آن فتنه را برای چه برپا کند کسی
کس را چو تاب دیدن او نیست در جهان
گردد چه آفتاب که پیدا کنی کسی؟
خسرو به طعنه گفت که پنداشت کوهکن
کاری ست کار عشق که تنها کند کسی
خورشید هرکجا که حدیث تو بشنود
باید که اضطراب تماشا کند کسی!
نام وطن، ملال غریبی فزون کند
باید سفر به شیوه ی عنقا کند کسی
سهل است زر به خاک چو خورشید ریختن
از خاک، زر خوش است که پیدا کند کسی
ای دل چه پیش می روی، آن به که در جهان
از دور چون ستاره تماشا کند کسی
دیوانگی سلیم به جایی نمی رسد
خود را به کوی عشق چه رسوا کند کسی
شاید ترحمی به دل ما کند کسی
از ما چو برق می گذرد آفتاب ما
کو فرصتی که عرض تمنا کند کسی
تکلیف جلوه قامت او را ز عقل نیست
آن فتنه را برای چه برپا کند کسی
کس را چو تاب دیدن او نیست در جهان
گردد چه آفتاب که پیدا کنی کسی؟
خسرو به طعنه گفت که پنداشت کوهکن
کاری ست کار عشق که تنها کند کسی
خورشید هرکجا که حدیث تو بشنود
باید که اضطراب تماشا کند کسی!
نام وطن، ملال غریبی فزون کند
باید سفر به شیوه ی عنقا کند کسی
سهل است زر به خاک چو خورشید ریختن
از خاک، زر خوش است که پیدا کند کسی
ای دل چه پیش می روی، آن به که در جهان
از دور چون ستاره تماشا کند کسی
دیوانگی سلیم به جایی نمی رسد
خود را به کوی عشق چه رسوا کند کسی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.