هوش مصنوعی: این شعر از نبود وفاداری و آشنا بودن در راه عشق شکایت می‌کند. شاعر از بی‌وفایی مردم و نرسیدن به آرزوها می‌نالد و به صبر و مدارا با روزگار توصیه می‌کند. همچنین، او از بی‌اهمیتی دیگران به بزرگی و شرافت انتقاد می‌کند و اشاره می‌کند که در خانه خدا نیز جز فقر و سادگی چیزی نیست. در نهایت، شاعر از رنجش خود از بی‌توجهی دیگران سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، انتقادات و نگاه فلسفی شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۹۳۵

در کوی عشق نیست ز اهل وفا کسی
هرگز نمی شود به کسی آشنا کسی

دنبال آن که دست به وصلش نمی رسد
تا کی رود چو سایه ی مرغ هوا کسی

ما را چه چاره غیر مدارا به روزگار
هرگز مباد کار، کسی را به ناکسی

بر خاک، آبروی خود ای آسمان مریز
هرگز نکرده است بزرگی به ما کسی

همت بود بساط بزرگی، ندیده است
در خانه ی خدا بجز از بوریا کسی

رنجیده می روی ز سر کوی او سلیم
چون می شود نیاید اگر از قفا کسی؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.