هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس تنهایی، غربت و دوری از وطن سخن می‌گوید. او با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند صراحی خالی، پیرهن خالی و قفس، احساس خلاء و بی‌پناهی خود را بیان می‌کند. همچنین به عشق، محبت و اهمیت میهن‌پرستی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۹۴۳

صراحی را منه ساقی به پیش چشم من خالی
که نتوان دید جای دوستان در انجمن خالی

تنم را از ضعیفی چون غبار افشاند از دامن
دل خود را چنین کرد آخر از من پیرهن خالی

ز تیشه دست اگر برداشت، دامنگیر شیرین شد
محبت کی تواند دید دست کوهکن خالی؟

چو خامه نکته پردازی مرا در صفحه ی بزمی ست
که دایم چون نگین آنجا بود جای سخن خالی

بهشتی چون قفس در عالم ای بلبل نمی باشد
عجب دامی ست اینجا، جای مرغان چمن خالی!

به ملک هند از بس خاک غربت دلنشینم شد
وجودم کرد دامان خود از خاک وطن خالی

سلیم آن کس که گل بر خاک ما در مستی افشاند
مبادا از گل و می هرگزش دست و دهن خالی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.